خدایا دلم که برایت تنگ می شود
با آنکه می دانم همه جا هستی اما به آسمان نگاه می کنم
چرا که آسمان سه نشانه از تو دارد :
بی انتهاست ، بی دریغ است و چون یک دست مهربان
همیشه بالای سرماست !
مادر یعنی زندگی ،
مادر یعنی عشق ،
مادر یعنی مهر ،
مادر یعنی اون فرشته ای که با اشکت،اشک میریزه،
با خنده هات می خنده ،
مادر یعنی اون فرشته ای که نگاهش به توئه و با هر لبخندت ، زندگی میکنه ،
مادر یعنی اون فرشته ای که موهاش سفید میشه برای بزرگ کردنت و به تو میگه ؛ پیر بشی مادر ، درد و بلات به جونم...
مادر یعنی اون فرشته ای که صبح که خوابی آروم میز صبحونه رو میچینه تا وقتی بلند شدی زندگی رو لمس کنی ،
مادر یعنی اون فرشته ای که شبایی که غم داری یا مریضی تا صب بالا سرت می شینه و نگرانه ،
مادر یعنی اون فرشته ای ، که وقتی موقع کار میگی خسته شدم ، با اینکه پاهاش درد میکنه میگه تو بشین مادر من انجام میدم ،
مادر یعنی اون فرشته ای که هیچ وقت باور نمیکنی مریض بشه یا پیر بشه ، چون همیشه و توی هر حالتی به روت لبخند میزنه ،
مادر یعنی اون فرشته ای که طاقت دیدن اشکاش رو نداری ...
مادر یعنی همه زندگی ...
و یک عمر نگرانی
حس آزاد دخترانه را
به مهر مادری دادن
بزرگترین ایثار یک زن است ...!
خداوند بينهايت است و لامکان و بي زمان
اما به قدر فهم تو کوچک ميشود
و به قدر نياز تو فرود ميآيد، و به قدر آرزوي تو گسترده ميشود،
و به قدر ايمان تو کارگشا ميشود،
و به قدر نخ پير زنان دوزنده باريک ميشود،
و به قدر دل اميدواران گرم ميشود…
پــدر ميشود يتيمان را و مادر.
برادر ميشود محتاجان برادري را.
همسر ميشود بي همسر ماندگان را.
طفل ميشود عقيمان را.
اميد ميشود نااميدان را.
راه ميشود گمگشتگان را.
نور ميشود در تاريکي ماندگان را.
گرگ باش!
مغرور!
بر شب پادشاهی کن…
میخوای خنجر بزنی از رو به رو بزن…
مثل گرگ تعصب داشته باش،مثل گرگ حتی به شیر هم رحم نکن…
مثل گرگ رو در رو حق بگیر…
به مانند گرگ باش…
گرگ باش دشمن را بدر…
در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش…
انها با پارس کردن های بیهوده زنده اند…
گرگ باش….
بی اعتماد….
بی اعتنا…..
همیشه با گله اما
تنها…!!!
بچه که بودیم یادمون دادن که شروع هر کاری با نام خداست و فقط این اسمه
که گره های کور زندگی مونو باز می کنه.
بزرگ که شدیم یادمون رفت ، که آنقدر پیچ خوردیم تو گره های زندگی که کور
شدیمو نمی بینیم کسی رو که فقط اسمش کافیه تا هر در بسته ای باز بشه .
بچه که بودیم یادمون دادن رسم خط و پاره خط و اینکه یه خط از کجا شروع می
شه و به کجا ختم.
بزرگ که شدیم یادمون رفت خط هایی که رو صورتمون رسم شد، ردپای کدوم درد
به جا مونده رو قلبمون بوده و از کجا شروع شد و اصلا به کجا ختم؟
بچه که بودیم یادمون دادن چطور مدادرنگی هامونو به بغل دستی مون که یادش
رفته بیاره یا اصلا نداشته که بیاره، شریک شیم تا نقاشیش بی رنگ نمونه.
بزرگ که شدیم یادمون رفت سفره ی خالیه همسایه مونو، و هیچ تلاشی برای
شریک شدن تو رنگی شدنش نکردیم.
بچه که بودیم یادمون دادن برای کمک به بابای مدرسه، هفته ای یه بار
خودمون آشغالای حیاطو جمع کنیم.
بزرگ که شدیم یادمون رفت به رفتگری که تو چله ی زمستون آشغالای کوچه رو
جارو می زنه ،حتی سلام بدیم.
بچه که بودیم یادمون دادن که وقتی تو بازی یکی خورد زمین، چطور دستشو
بگیریم و کمکش کنیم تا دوباره بایسته.
بزرگ که شدیم یادمون رفت بزرگترین صحنه ی زندگی، دنیاست و ما کمک به
ایستادن کسی که نکردیم هیچ، باعث زمین خوردن خیلی ها شدیم.
بچه که بودیم یادمون دادن به بزرگترامون احترام بذاریم و با تمام وجود به
عزیزانمون محبت داشته باشیم.
بزرگ که شدیم یادمون رفت بزرگتر - کوچکتری و حرمت و ، حتی خجالت کشیدیم
بهشون بگیم"دوستت دارم"
بچه که بودیم یادمون دادن...
ای کاش بچه که بودیم یادمون می دادن چطور وقتی بزرگ که شدیم یادمون نره
همه ی اون چیزهایی رو که:... بچه که بودیم یادمون دادن...
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﯾﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ؟
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛
ﭼﻮﻥ ﻣﻔﯿﺪﯼ
ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻔﯿﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ ..ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪﺍﻡ..ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﯿﺰی ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﻢ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ..ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺳﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪﺍﻡ، ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ...ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ﻣﺪﯾﺮﯾﺘﯽ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪﺍﻡ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ..ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏﻫﺎﯼ شاملوی ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ... به کسی که دوستش داری دلبسته باش نه وابسته.....
...دو ساله شدن وبلاگم مبارک...
روزی از دانشمندی ریاضی دان نظرش را درباره انسانیت پرسیدند, درجواب گفت:
اگر زن یا مردی دارای اخلاق باشد نمره یک میدهم,
اگر دارای زیبایی هم باشد یک صفر جلوی عدد یک میگذارم ۱۰
اگر پول هم داشته باشد یک صفردیگر جلوی عدد۱۰میگذارم:۱۰۰
اگردارای اصل و نسب هم باشد یک صفر دیگر جلوی عدد ۱۰۰ میگذارم.۱۰۰۰
ولی اگر زمانی عدد ۱ رفت(اخلاق) رفت چیزی به جز صفر باقی نمی ماند۰۰۰
وصفر هم به تنهایی هیچ است وان انسان هیچ ارزشی ندارد...
ﻻﯾﻖ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﺰ ﺁﻧﮑﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺣﺲ ﮐﻨﺪ
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻟﻤﺴﺖ ﮐﻨﺪ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﺩ
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺭﺍﯾﺪ
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺎﺯﺍﺭﺩ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﻨﺪﺍﻧﺪ
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﺪ
ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ
ای کاش تو لیست مخاطبا یع اسم باشه که وقتی دلت میگیره
اس بدی بگی حالم گرفته...
اونم نپرسه چرا؟ چته؟ چی شده؟
فقط بگه دلت غلط کرده،
وقتی منو داره بگیره...
ما که بخیل نیستیم ولی هر کی داره امیدوارم
موقع اس دادن شارژش تموم شه D:
☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺
من به احترام مادر استادم که چهار روزه مرده؛
نرفتم دانشگاه،
ولی استاده اومده که هیچی؛
کلاسو برگزار کرده که هیچی؛
درسم داده... :)
☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺
خدایا من دلسوز نمیخوام
لکسوس میخوام
لکسوس که باشه دلسوز
خودش پیداش میشه...
☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺
وقتی کسی در کنارت هست، خوب نگاهش کن:
به تمام جزئیاتش به لبخند بین حرف هایش به سبک ادای کلماتش به شیوه ی راه رفتنش،
نشستنش به چشم هاش خیره شو دستهایش را به حافظه ات بسپار گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند
که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻴﻢ ، ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ . . . !
ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ : ﻳﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ . . . !
ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . !
ﺩﯾﺪﻥ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ . . . !
ﻳﮏ ﻋﺰﻳﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺮﻭﺩ ، ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺶ ﻋﯿﺎﻥﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ٬ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﻭ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ،ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﻨﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﻏﻨﯿﻤﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍﯾﯽ ﺭﻭﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺰﻫﺎ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ . . .
ﺯﻧﺪﮔﯽ انقدر ها هم طولانی نیست...
قویترین آدم دنیا،
«دختر ایرانیه»
که با وجود تجاوز فردی و گروهی،
اسیدپاشی و گشت ارشاد،
مزاحم های خیابونی و زورگیری،
قتل و هزار خطر دیگه...!!!
هنوزم تو این مملکت درس میخونه...
ورزش میکنه...
رانندگی میکنه...
کار میکنه...
عاشق میشه...
اعتماد میکنه...
مادر میشه...
و به بچش یاد میده (آدم) باشه
هــــــــیس دخترها فریاد نمی زنند...
(((اینو گذاشتم به سلامتی همه دخترای ایران زمین)))
خدای قشنگم...
خدای من...
این روزها بیشتر حواست به من باشد...
می گویند بزرگترین شکست، از دست دادن ایمان است...
حواست باشد که من شکست نخورم...
من هنوز هم تو را به نام قاضی الحاجات می خوانم،
حتی اگر همه التماس هایم را نادیده بگیری...
هنوز هم تو را ارحم الراحمین می دانم،
حتی اگر سخت بگیری...
هنوز هم تو همان خدایی...
اما من مگذار که از دست بروم عزیز دلم...
من امیدم به توست...
برای دلم امن یجیب بخوان،
امن یجیب بخوان تا آرام شود این مضطرب...
خدایا...
سال هاست به این نتیجه رسیده ام که تو...
آن مشترک مورد نظری هستی که همیشه در دسترسی...
اِلهی وَ رَبی مَن لی غیرُکَ
گاهی اوقات یه غلطی میکنیم،
که بعدش هر غلطی میکنیم،
نمیتونیم هیچ غلطی بکنیم
.
.
.
جمله سنگینی بود، دو ساعت هواخوری D:
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
به دختره میگم خونتون کجاست؟
(: syd
- کجا؟
(: syd
- ناموسا نمیفهمم، کجا؟
(: syd
- ای باباااااااااااااااااااااااااااااااااا
سید خندان! فهمیدی؟؟!!
یکی یه لیوان اسید به من برسونه لدفن...
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
یه اس ام اس اشتباه برام اومد با این شرح:
«رسیدی پاریس خبرم کن، جلسه هیئت مدیره فرداست.»
حالا شما تصور کن من تو اون لحظه داشتم باب اسفنجی نگاه میکردم :)))))
میدونی وقتی خدا داشت بدرقمون میکرد، چی گفت؟
گفت: جایی که داری میری غرورت رو میشکنن،
و به احساس پاکت سیلی میزنن...
نکنه ناراحت بشی.
من تو کوله پشتیت عشق گذاشتم، تا ببخشی...
خنده گذاشتم، تا بخندی...
اشک گذاشتم، تا گریه کنی...
و مرگ گذاشتم، تا بدونی دنیا ارزش بدی کردن رو نداره...
خوب بمان :)
همیشه تنها بودن بد نیست...
وقتی یه مدت طولانی تنها میمونی
یواش یواش دیگه ازش نمیترسی
حتی باهاش لطیف میشی
تنها میری بیرون، میری سینما، میری پارک
پنجشنبه جمعه هات پشت سر هم تنهایی
میگذره...
کم کم عادت میکنی
اون وقت دیگه حاضر نیستی با هر کسی باشی،
که فقط تنها نباشی...
انتخابات سخت میشه...
منطقت، دیدت، عوض میشه...
کسی رو نمیخوای که تنهاییتو پر کنه
انتخاب اشتباهی نمیکنی که بعد از این تنهاتر بشی...
بعضی وقتا آدما تو تنهایی خیلی عوض میشن...
آشپزه اومده تو تلویزیون میگه:
میخوام یه ساندویچی آموزش بدم که دانشجوهایی که،
تو خوابگاه هستن و فر ندارن روی همون گاز کوچیک بتونن تهیه کنن!!!
حالا مواد اولیه چی بود؟؟؟
گوشت بوقلمون دودی، پنیر پیتزا، نون تست، سس فرانسوی و سایر مخلفات...
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
دختره رفته عینک فروشی،
میگه یه عینک آفتابی میخوام...
فروشنده میگه: اصل؟
.
.
.
.
دختره میگه : وای ببخشید
مهسا 22 تهران...:)
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
مورد داشتیم پسره روز اول دانشگاه،
رفته به مسئول آموزش گفته...!
.
.
.
.
.
من میخوام مسئول آبخوری باشم...!
نخند عاغا... حس مسئولیت داره؛ مسئولیت میفهمی...؟!
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
این چند وقت مونده به محرم همه
جوری تند تند دارن ازدواج میکنن
که آدم هول میشه، فک میکنه اگه تا
آخر مهر ازدواج نکنه Game over شده...
گاهی باید نبخشید کسی را که بارها او را بخشیدی و نفهمید...
تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد!!!
گاهی نباید صبر کرد،
باید رها کرد و رفت تا بدانند که اگر ماندی؛
رفتن را بلد بوده ای!!!
گاهی بر سر کارهایی که برای دیگران انجام میدهی،
باید منت گذاشت تا آنرا کم اهمیت ندانند!!!
گاهی باید بد بود برای کسی که فرق خوب بودنت را نمی داند!!!
و گاهی باید به آدمها از دست دادن را متذکر شد!
آدمها همیشه نمی مانند؛
یکجا در را باز می کنند و برای همیشه می روند...
گاهی یک نفر؛
با نفس هایش؛
با نگاهش؛
با کلامش؛
با وجودش؛
با بودنش...
بهشتی می سازد از این دنیا برایت
که دیگر بدون او
بهشت واقعی را هم نمی خواهی...
تنها بازمانده ی یک کشتی شکسته توسط جریان آب به جزیره ای دورافتاده برده شد.
او با بی قراری به درگاه خداوند دعا کرد تا نجات پیدا کند.
ساعت ها به اقیانوس چشم میدوخت شاید نشانی از کمک بیاید اما چیزی به چشم نمی آمد.
سرانجام با ناامیدی تصمیم گرفت کلبه ای کوچک کنار ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش محافظت کند.
یک روز پس از آنکه از جست و جوی غذا بازگشت، خانه ی کوچک را در آتش یافت؛ اندک لوازمش دود شد و به آسمان رفت.
بدترین چیز ممکن رخ داده بود...
عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد با صدای کشتی که به جزیره نزدیک می شد از خواب برخواست؛ آن کشتی می آمد تا نجاتش دهد...!
مرد از نجات دهندگان پرسید: «چطور متوجه شدید من اینجا هستم؟»
آنها گفتند:« ما علامت دودی که فرستادی دیدیم...!»
آسان می توان دلسرد شد، هنگامی که بنظر می رسد کارها به خوبی پیش نمی رود، اما نباید امیدمان را از دست بدهیم زیرا خدا در کنار ماست، حتی در میان درد و رنج...!
دفعه ی بعد که کلبه یا دلتان در حال سوختن است به یاد بیاورید که آن شاید علامتی برای فراخواندن رحمت خداوند باشد.
درباره اتفاقات زندگی زود قضاوت نکنیم وجود هر چیزی و هر کس دلیلی دارد...
به خدا خوش گمان باشیم...
همیشه توان این را داشته باش تا از
کسی یا چیزی که آزارت می دهد
به راحتی دل بکنی...
استادی از شاگردانش پرسید: چرا وقتی عصبانی هستیم داد میزنیم؟
یکی از شاگردان گفت: چون در آن لحظه خونسردیمان را از دست می دهیم.
استاد گفت: این درست، اما چرا با وجودی که طرف مقابل کنارمان است داد می زنیم؟
بعد از بحث های فراوان سرانجام استاد چنین توضیح داد: هنگامیکه دو نفر از یکدیگر عصبانی هستند قلبهایشان از یکدیگر فاصله می گیرد. و برای جبران این فاصله مجبورند داد بزنند... هر چه عصبانیت بیشتر، فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس ستاد پرسید: هنگامیکه دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقی می افتد؟ آنها به آرامی با هم صحبت می کنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلی به هم نزدیک است و هنگامی که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد حتی حرف معمولی هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و عشقشان همچنان بیشتر می شود. سرانجام حتی نجوا هم نمی کنند و فقط یکدیگر را نگاه می کنند. این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت حس می کنی. اینجاست که بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست و می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی...
♥♥♥ روز لبــــاس صــــورتیـــــا
عـــــــشق پـــــاســـــتیلـــــــا
لــــــــاک خــــــــوشـــــگلــــــا
مـــــــعــــتـــــــادای رژ لــــــب
شــــــیطنتـــــای یــــواشکــی
دیـــــــوونه هــای لواشکـــــی
بـــــوســــه هــای خجالتـــــی
حــــــسادتـــــای عشقولــکی
تـــــو دل بـــروهای همیشگی
روزتـــــــــــــون مبــــــــــارک♥♥♥
میخوام براتون امروز،
یه پست انگلیسی بنویسم حالشو ببرید؛
.
.
.
.
post
:)))))))))
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
دختره چهارده سالشه پست گذاشته:
خیلی وقته تنهام :((
پسره کامنت گذاشته:
مامانت رفته سر کوچه ماست بگیره،
بشین الان میاد!!! :))))
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
دقت کردید وقتی میرید خرید
.
.
.
اما وقتی بر میگردید خر نیستید؟؟؟
دقت کرده بودید؟ :((
من برم به اکتشافات بعدیم برسم...!
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
I'm baby of river
I'm 7colors snake
I'm not afraid of anyone
because i'm the of line
ترجمه:
مو بچه شطُم
مو مارِ هفت خطُم
زِ کَس نمیترسُم
مو آخر خطُم
D:
شیخـــــی به زنـــــــی فاحــــــشه گفتـــــا مســــــتی
هــــــر لحظـــــــه بـــــه دام دگـــــــری پـــــابســــــــتی
گفـــــت شیخـــــا هـــــر آنچــــــــه گـــــویی هســــتم
آیـــــا تـــــــو چنـــــــــان کــــه می نمــــایی هســـتی
به یاد داشته باش،
هر وقت دلتنگ شدی؛
به آسمان نگاه کن...
کسی هست که ♥عاشقانه♥
تو را می نگرد...
چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یك مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروكله ی یك اتومبیل جدید كروكی از میان گرد و غبار جاده های خاكی پیدا شد. رانندۀ آن اتومبیل كه یك مرد جوان با لباس Brioni ، كفشهای Gucci ، عینك Ray-Ban و كراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگویم كه دقیقا چند راس گوسفند داری، یكی از آنها را به من خواهی داد؟
چوپان نگاهی به جوان تازه به دوران رسیده و نگاهی به رمه اش كه به آرامی در حال چریدن بود، انداخت و با وقار خاصی جواب مثبت داد.
جوان، ماشین خود را در گوشه ای پارك كرد و كامپیوتر Notebook خود را به سرعت از ماشین بیرون آورد، آن را به یك تلفن راه دور وصل كرد، وارد صفحه ی NASA روی اینترنت، جایی كه میتوانست سیستم جستجوی ماهواره ای( GPS ) را فعال كند، شد. منطقۀ چراگاه را مشخص كرد، یك بانك اطلاعاتی با 60 صفحۀ كاربرگ Excel را به وجود آورد و فرمول پیچیدۀ عملیاتی را وارد كامپیوتر كرد.
بالاخره 150 صفحه ی اطلاعات خروجی سیستم را توسط یك چاپگر مینیاتوری همراهش چاپ كرد و آنگاه در حالی كه آنها را به چوپان میداد، گفت: شما در اینجا دقیقا 1586 گوسفند داری.
چوپان گفت: درست است. حالا همینطور كه قبلا توافق كردیم، میتوانی یكی از گوسفندها را ببری.
آنگاه به نظاره ی مرد جوان كه مشغول انتخاب كردن و قرار دادن آن گوسفند در داخل اتومبیلش بود، پرداخت. وقتی كار انتخاب آن مرد تمام شد، چوپان رو به او كرد و گفت: اگر من دقیقا به تو بگویم كه چه كاره هستی، گوسفند مرا پس خواهی داد؟ مرد جوان پاسخ داد: آری، چرا كه نه!
چوپان گفت: تو یك مشاور هستی.
مرد جوان گفت: راست میگویی، اما به من بگو كه این را از كجا حدس زدی؟
چوپان پاسخ داد: كار ساده ای است. بدون اینكه كسی از تو خواسته باشد، به اینجا آمدی. برای پاسخ دادن به سوالی كه خود من جواب آن را از قبل میدانستم، مزد خواستی. مضافا، اینكه هیچ چیز راجع به كسب و كار من نمیدانی، چون به جای گوسفند، سگ گله را برداشتی.
خودمان را با جمله
«تا قسمت چه باشد»
گول نزنیم...
قسمت، اراده من و توست...
♥یه دختر میتونه
بهترین دوست باشه...
میتونه
بدترین دشمن باشه...
یا حتی
کابوس شبانه باشه...
همه اینا بستگی داره چه جوری باهاش برخورد کنی...♥
با کسی که خره بحث نکن
سوارش شو،
پیتیکو پیتیکو کن!!!
والــــــــــــــــا!!!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
آرنولد شوارتزینکر خیلی سعی کرد،
سایر حروف الفبا رو هم تو اسم و فامیلیش جا بده،
اما ثبت احوال بهش اجازه نداد!!!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
رابطه ها شدن «سلف سرویس»...
آدما میخوان از هر آدمی،
یه کم تو بشقابشون باشه!!!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
یه پسر خوب...
.
.
.
.
.
پسر بدیه که هنوز لو نرفته!!!
دختر ♀
دختره و غر زدناش -_-
لوس بازیاش *^_^*
جیغ زدناش ^0 ^
قهر کردناش •~•
دختره و عصبانی شدناش o_O
گاز گرفتناش >_< :)
حرص دادنا و حرص خوردناش →_→
غیررررتی شدناش @~@
گیر دادناش •_•
ناز کردناش *-_-*
خنده هاش :)))
بچه گونه حرف زدناش ~0~
بوسه ها و بوس کردناش •♥•
لج کردناش <(•-•)>
اصن دختر یعنی همین... والاااا ^_^
من تا همین دیشب فکر میکردم «ریلیشن شیپ» یه نوع کشتی تفریحی و توریستیه...
از بس که پاکم من!!! تسبیح من کو؟
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
میترسم بگم «عشقم»
همه جواب بدن جاااااااانم...
.
.
.
.
.
.
بسم الله...
الهی به امید تووو...
با توکل به خدا...
با اعتماد به نفس کامل...
قربت الی الله...
عشقم؟؟؟
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
خدایا...
به ما مخاطب خاص ندادی
لااقل مال دوستامونم بگیر
جیگرمون خنک شه... :))))
ﭘﺴﺮ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ
ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ
ﺭﻓﺖ . ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 50 ﺳﻨﺖ . ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﯾﺶ
ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩ ﺑﻌﺪ
ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺪﻩ ﻧﯿﺰ
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ
ﮔﻔﺖ :35 ﺳﻨﺖ
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩﻭ
ﺭﻓﺖ،ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺭﻓﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ
ﮔﺮﻓﺖ ،ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺭﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺸﻘﺎﺏ
ﺧﺎﻟﯽ 15 ﺳﻨﺖ ﺍﻧﻌﺎﻡ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺴﺘﻨﯽ
ﺷﮑﻼﺗﯽ ﺑﺨﺮﺩ .
ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،
ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ،ﻭ ﺑﻌﻀﯽ
ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ
رفاقت یعنی:
وقتی گفتی: اه ولم کن حوصله تو رو دیگه ندارم، یکی بزنه پس کلت بگه برو بابا انگار کشتی هات غرق شده، زود باش بریم بیرون یه چرخی بزنیم...
رفاقت یعنی:
وقتی داری گریه میکنی و درداتو میگی، بیادو اونقدر دیوونگی کنه که بخندی...
رفاقت یعنی:
اگه چیزی شده و داری انکار میکنی یه دستی بزنه رو شونتو بگه داشتیم رفیق؟؟؟ با مام آره؟؟؟ من تو رو نشناسم کی تو رو بشناسه دیگه؟؟؟
رفاقت یعنی:
بگی میای بریم؟؟؟ بگه آره بابا تا ته دنیام باهاتم... بدون اینکه بپرسه کجا؟ برای چی؟ کی؟
رفاقت یعنی:
وقتی حرفتو نمیزنی اونقد سیریش میشه تا بهت کمک کنه راه حل بده دستت...
رفاقت یعنی:
آی آی دفه آخرته که میای پیش منو قیافتو مث بوووووق میکنیا...
رفاقت یعنی:
اونم با گریه هات گریه کنه...
رفاقت یعنی:
دستتو گرفتم ناجور تا آخرشم باهاتم...
رفاقت یعنی:
زندگی یعنی نفس، یعنی قشنگترین روزای عمرت...
در اولین صبح عروســی ، زن و شوهــر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند...
ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند....
اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد..!
ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند
زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند.....
اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت :
نمی توانم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روی آنها باز نکنم!؟
شوهر چیزی نگفت ، و در را برویشان گشود!
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد...
و پنجمین فرزندشان دختر شد . برای تولد این فرزند ، پدر بسیار شادی کرد
و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد
مردم متعجبانه از او پرسیدند :
علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست ؟
مرد بسادگی جواب داد :
چون این همان کسیست که در را به روی من باز خواهد کرد...
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻨﺪ ﻭﺯﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻩ !
ﺩﻟﯿﻠﺶ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﻬﺎ ﺣﺎﺿﺮ
ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ،
ﻭﻟﯽ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺣﺎﺿﺮﻧﺪ ﺣﺘﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺯﻧﻬﺎﯼ ﻏﺮﯾﺒﻪ
ﻫﻢ ﺑﻤﯿﺮﻥ!!!
ﭼﻘﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﺍ ﺍﻗﺎﻥ
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺑﻪ ﺍﺷﮏ ﮔﻔﺖ:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻧﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﻻﻥ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺑﻪ ﺍﺷﮏ ﭼﯽ
ﮔﻔﺘﻪ؟
ﻧﻪ ﯾﻨﯽ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻪ؟
ﻫﻢ ﺳﻨﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﻥ ﺍﻭﺭﺍﻧﯿﻮﻡ ﻏﻨﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ
ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭼﯽ ﮔﻔﺘﻪ؟...!!!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
مورد داشتیم پسره استاتوس گذاشته:
اگه دوسم نداشته باشی جوجو میشم میرم تو باغچه
اینقد جیک جیک میکنم تا پیشی منو بخوره!!!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
لره پدر زن و مادر زنش تصادف ميكنن ميميرن، شب ميره پيش زنش ميخواسته دلداريش بده ميگه :
بى پدر مادره من كيه؟؟؟!!!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
دیدین تو فیلما بچه توی خواب جیغ میکشه همه میرن بغلش می کنن و از این حرفا ؟
خلاصه اومدم بگم اینا همش دروغه ،
من یه بار جیغ کشیدم دادو بیداد کردم تو خواب بابام اومد همچین با لگد زد تو شکمم که دیگه چند ساله جیغم نمیاد فک کنم جیغدونم پاره شده
♥ دختر که باشی
میدونی اولین عشق زندگیت پدرته
دختر که باشی
میدونی که محکم ترین پناهگاه دنیا
آغوش گرم پدرته
دختر که باشی
میدونی مردانه ترین دستی
که میتونی تو دستت بگیری و
دیگه از هیچی نترسی
دستای گرم و مهربون پدرته
دختر که باشی
میدونی هر کجای دنیا هم باشی
چه باشه چه نباشه
قویترین فرشته نگهبان پدرته ... ♥
هر احمقی میتونه بهت بگه دوستت داره
ولی آدمهای محدودی میتونن بهت ثابت کنن که
دوســتت دارن...!
"آل پاچینو "
.: Weblog Themes By Pichak :.